اينجا رعد و برق را با اسمهاي گوناگوني مي شناسند. مثلن يکي از اين اسمها  " آسمان قُرمبه " است ! همين امروز که يکي از همين رعد و برقها دل پري از اين فلکِ بوقلمون صفت داشت و چنان صدا کرد که زمين و زمان لرزيد؟ يک نفر از جلويم رد شد گفت: عجب " آسمان قلمبه اي "!! اينجا بود که ديدم به اين پديده ي طبيعي آسمان قلمبه هم مي گويند. منتها اين لفظ؟ چيزي است در مايه هاي لفظ همساده در برابر همسايه!. . . چه مي خواستم بگويم؟ مي خواستم عرض کنم که من کلا خيلي اين رعد و برق ـ آسمان قرمبه ـ آسمان قلمبه را دوست دارم گفتم اگر با دوستان هم در ميان بگذارم بد نباشد! رعد و برق مثل زندگي انسان مي ماند يک لحظه نور است و هياهو و تب و تاب و. . . تمام!

 تازگيها به اين نتيجه رسيده ام فقط من بنده ي شوت و هفت شنبه ي خدا نيستم و کساني هستند که بدتر از من باشند. . .! گير يک موجود شلم شوربايي افتاده ام که خدا نصيب کافر و گرگ بيابان هم نکند! مي گويم برو فلان وسيله را بياور مي بينم دير مي کند! وقتي مي روم دنبالش مي بينم دارد با خونسردي نگاهم مي کند و مي گويد چيزي مي خواهي؟ مي گويم من تو را براي چه چيزي فرستادم؟ کمي سرش را مي خاراند و نيشش باز مي شود که يادم رفت. . . مي گويم باران مي آيد " پا دري " را بيانداز جلوي در تا هرکس وارد مي شود پايش را تميز کند! مي بينم پا دري را درست بيرون از در و زير شُرشُر باران قرار داده و در توجيه مي گويد: اينجوري داخل خيس نمي شود؟در حالي که داخل را باتلاق گِل فرا گرفته. . . ( بقيه را هم بگويم تا ملاحظه بفرماييد از اين موجود چه مي کشم؟ )  

فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ( ق / 22 )
و امروز چشمت کاملاً تيزبين است!

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ (سوره بقره/42)
 و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه مى‏دانيد کتمان نکنيد!